بیتا فرّهی و پرتره زن روشنفکر ایرانی (original) (raw)

وضعیت اجتماعی کاولی ها در غرب ایران

تحقیقات تاریخ اجتماعی, 2019

کاولی­ها، از دیرباز مردمانی آواره در ایران و برخی از نقاط جهان بوده­اند؛ و هنوز هم در برخی مناطق غرب ایران می­توان نشانه­هایی از حضور آنها را مشاهده نمود. قدمت حضور آنها در ایران، به دوره باستان باز­ می­گردد. در دوره اسلامی، در بسیاری از نقاط ایران با اسامی متفاوتی نظیر زط، کاولی، سوزمانی و امثالهم بر آنها اطلاق می­شده­است. آنها به­عنوان جزئی از ساختار جامعه ایران در دوره اسلامی محسوب می­شوند. در مناطق غربی ایران، در میان کردها، لرها و لک­ها، حضور این مردمان ملموس بوده و هنوز افرادی که تبار کاولی دارند، در گوشه و کنار یافت می­شوند. مقاله پیش رو، بر آن است تا با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی سیر تاریخی و اجتماعی حضور کاولی­ها در گستره ایران با تاکید بر نواحی غربی بپردازد. یافته­های برآمده از مراجع تحقیقی حاکی از آن است که کاولی­ها در نواحی غربی ایران حضوری پرسابقه داشته و در انجام برخی خدمات اقتصادی در زمینه کشاورری و دامداری نقش موثری داشته­اند و انجام برخی فعالیت­های فرهنگی در مراسم شادی و شیون مردمان منطقه بر عهده کاولی­ها بوده است.

بررسی و تحلیل دو تراژدی سهراب و فرود بر پایۀ نظریۀ «میتوس تراژدی» فرای

2014

نرترپ فرای از منتقدان ادبی اسطوره‌گراست که به ادبیات به دید صور نوعی می‌نگرد. فرای در کتاب تحلیل نقد در تبیین نظریۀ «میتوس تراژدی»، به بررسی صور نوعی، ساختار، شخصیت‌ها و مراحل تراژدی می‌پردازد. در شاهنامه، دو داستان سهراب و فرود از بن‌مایه‌های قوی تراژیک برخوردارند. با توجه به مسائلی از قبیل صور نوعی، ساختار، شخصیت‌ها و مراحل تراژیک این دو اثر، می‌توان آنها را در کنار بزرگ‌ترین تراژدی‌های جهان به‌گونه‌ای بررسی و تحلیل کرد که قابل تطبیق و بررسی با میتوس تراژدی فرای ‌باشند. عنصر مشترک همۀ این تراژدی‌ها تضاد و تقابل یا کشمکش دو منشأ قدرت برای اثبات خود و دفع دیگری است. این تقابل، ذاتی است و به ساختار و طبیعت تراژدی برمی‌گردد. سهراب و فرود، قهرمانان اصلی داستان تراژیک خود هستند، اما به دلیل تقابل با قهرمانان و شخصیت‌های بزرگی چون رستم، کیخسرو و توس مورد توجه قرار نگرفته‌اند.

تحلیل برخوانی «آرش» بهرام بیضایی، با رویکرد ترامتنیت

University of Tehran, 2021

بهرام بیضایی، نویسنده، فیلم‌ساز، کارگردان تآتر، نمایشنامه‌نویس و پژوهشگر نامدار و صاحب سبک ایرانی است. او با بهره‌گیری از پشتوانه‌های اساطیری، حماسی، تاریخی و فرهنگ عامۀ ایران و جهان، به خلق اثر می‌پردازد؛ از این رو، آثار او پیوندهای عمیق و گسترده‌ای با زمینه‌های فکری و بن‌مایه‌های فرهنگی ایران و سایر ملل جهان دارد. نمایشنامۀ «آرش» او نیز، واجد چنین ویژگی شاخصی است. باید بیش از پیش به این نکته توجه کرد که بر اساس رویکردها و نظریات بینامتنی، آفرینش‌گران، در خلق آثار خود چندان به داشته‌ها، آموزه‌ها و اندوخته‌های بکر ذهنی خویش تکیه نمی‌کنند؛ بلکه آن‌ها را با مد نظر قرار دادن متون از پیش موجود، تدوین می‌نمایند، که خود این متون بنیان فرهنگ، اندیشه، هنر و ادب زمانۀ خویش هستند. در پژوهش پیش‌رو، کوشیده‌ایم به روش تحلیل محتوا و با تکیه بر مطالعات کتابخانه‌ای و اسنادی، و کاربست نظریۀ «ترامتنیت» ژنت(از نظریه‌پردازان بینامتنیت)، متن نمایشنامۀ «آرش» را تحلیل کنیم. دستاوردهای پژوهش گویای این است که این نمایشنامه(برخوانی)، مشتمل بر عناصر بینامتنی، بیش‌متنی، فرامتنی، سرمتنی و پیرامتنی با بسامدی درخ...

جایگاه عالم فراماده و عوامل فرامادی در نظریه علم دینی آیتالله جوادی آملی

2019

نظریۀ علم دینی آیت‌الله جوادی آملی از نظریه‌هایی است که در چند سال اخیر توجه اندیشمندان را به خود جلب کرده است. نوشتار حاضر با طرح این پرسش که «عالم فرامادی و عوامل فرامادی چه جایگاهی در نظریه علم دینی دارند؟»، در مرحله نخست هرکدام از مفاهیم «علم»، «دین»، صفت‌های «دینی» و «علمی» و سرانجام مفهوم ترکیبی«علم دینی» را از نگاه ایشان بررسی کرده، دقت ایشان را در تفکیک میان دو سطح از تحلیل، یعنی تحلیل منطقی ـ فلسفی و تحلیل تاریخی ـ جامعه‌شناختی از علم نشان داده است. آن‌گاه به این مطلب توجه می‌دهد که سلسله‌مراتبی دیدن عالم و اعتقاد به ارتباط وثیق میان عوالم مختلف یکی از بزنگاه‌های طرح مبحث علم دینی است که به‌خوبی در نظریه ایشان منعکس شده است. این نگرش در‌نهایت به نقد «تفکیک روشی» در عرصه علوم رایج منجر شده و با جایگزینی «موضوع» به عنوان ملاک تفکیک علوم، «تلفیق روشی» را در صورت نیاز و به تناسب مراتب وجودی «موضوع»، به عنوان راه‌حلی عملی جهت برون‌رفت از مشکلات علوم فعلی و نیز گرفتار‌نشدن در بن‌بست‌های نظری پیشنهاد می‌دهد؛ گرچه ممکن است موضوع مورد مطالعه‌ای به‌دلیل تک‌ساحتی‌بودن، فقط نیازمند کار...

ماهیت زبان در اندیشه سوسور و فارابی

جستارهایی در فلسفه و کلام, 2019

With the critique of the historical-comparative trends surrounding language, Saussure sets intralingual elements as his point of departure. In his view, the realized and dynamic nature of language does not reflect its true nature. Therefore, it is necessary to consider the static aspect of language or the synchronic approach to language. Saussure, under the influence of Kant's epistemology, separates the domains of language into langage, langue and parole, and restricts the concrete object, or in some way language principles, to the langue. Farabi has explored linguistic reflections in the tradition of Islamic philosophy in a close relation with Saussure. He begins his linguistic studies with a fresh and new reading of the associations between language and logic. By arguing that speech (notgh) and logic (mantegh) are derived from the same root, he traces back the origin of logic to language. In the idea of Farabi, speech is the fundamental and general aspect of language. He summarized three realms of language into rational soul (Nafse Nateghe), inner word and outer word, where the inner word is home to linguistic elements. Irrespective of this issue, in semiotics, the relationship between the signifier and the signified is arbitrary in a way that is comparable to that of speech and logic. The present paper, by delving into three domain of language proposed by Saussure, seeks to exhibit that this structuralist conception is not new. For centuries, in the tradition of Islamic philosophy, Farabi has elaborated on such reflections. Farabi's notion of dividing linguistic signs into two parts of speech and logic and the tripartite division of language offers a new conception of linguistics, which marks the beginning of a new trend of studies in Islamic linguistics.