نگاهی انتقادی به رویکرد فیض محور در فلسفه اسلامی و پیامدهای آن در تعلیم و تربیت (original) (raw)
Related papers
جایگاه عالم فراماده و عوامل فرامادی در نظریه علم دینی آیتالله جوادی آملی
2019
نظریۀ علم دینی آیتالله جوادی آملی از نظریههایی است که در چند سال اخیر توجه اندیشمندان را به خود جلب کرده است. نوشتار حاضر با طرح این پرسش که «عالم فرامادی و عوامل فرامادی چه جایگاهی در نظریه علم دینی دارند؟»، در مرحله نخست هرکدام از مفاهیم «علم»، «دین»، صفتهای «دینی» و «علمی» و سرانجام مفهوم ترکیبی«علم دینی» را از نگاه ایشان بررسی کرده، دقت ایشان را در تفکیک میان دو سطح از تحلیل، یعنی تحلیل منطقی ـ فلسفی و تحلیل تاریخی ـ جامعهشناختی از علم نشان داده است. آنگاه به این مطلب توجه میدهد که سلسلهمراتبی دیدن عالم و اعتقاد به ارتباط وثیق میان عوالم مختلف یکی از بزنگاههای طرح مبحث علم دینی است که بهخوبی در نظریه ایشان منعکس شده است. این نگرش درنهایت به نقد «تفکیک روشی» در عرصه علوم رایج منجر شده و با جایگزینی «موضوع» به عنوان ملاک تفکیک علوم، «تلفیق روشی» را در صورت نیاز و به تناسب مراتب وجودی «موضوع»، به عنوان راهحلی عملی جهت برونرفت از مشکلات علوم فعلی و نیز گرفتارنشدن در بنبستهای نظری پیشنهاد میدهد؛ گرچه ممکن است موضوع مورد مطالعهای بهدلیل تکساحتیبودن، فقط نیازمند کار...
آسیبشناسی زمانۀ حضرت علی (ع) و موانع تحقق حکومت دینی با تأکید بر نهجالبلاغه
2015
یکی از اشکالهایی که برخی از نواندیشان و حامیان جدایی دین از سیاست مطرح میکنند، این است که اگر برپایی حکومت دینی امکانپذیر بود، باید در ادوار مختلف تاریخی و زمان زعامت انبیای عظام الهی، یا دستکم در دوران حیات ائمۀ معصومین (ع) شاهد تحقق عینی چنین امری میبودیم و حکومت دینی و الهی تشکیل میشد. این افراد بدون توجه به مضمون و محتوای آیات قرآنی و همچنین روایات فراوان مأثور از ائمۀ معصومین (ع) که برپایی حکومت الهی و دینی در مقاطعی از تاریخ بشر توسط انبیای الهی را تأیید کردهاند، بهطور کلی چنین امری را انکار میکنند و بر طبل جدایی دین از سیاست میکوبند. در این نوشتار با تحدید دایرة زمانی بحث، به آسیبشناسی و تحلیل شرایط و زمانة مولای متقیان حضرت علی (ع) و موانع تحقق حکومت علوی در این دوران – آنگونه که در کتاب گرانسنگ نهجالبلاغه به تصویر کشیده شده است – خواهیم پرداخت و نشان داده شده است که در دوران حکومت امیر مؤمنان علی (ع) دنیاطلبی و بیبصیرتی یاران امام و بیتوجهی آنان به اوامر الهی و توصیههای حاکم زمانه، شرایطی را فراهم آورده بود که عملا تحقق حکومت عدل الهی امکانپذیر نبود. این معض...
ماهیت زبان در اندیشه سوسور و فارابی
جستارهایی در فلسفه و کلام, 2019
With the critique of the historical-comparative trends surrounding language, Saussure sets intralingual elements as his point of departure. In his view, the realized and dynamic nature of language does not reflect its true nature. Therefore, it is necessary to consider the static aspect of language or the synchronic approach to language. Saussure, under the influence of Kant's epistemology, separates the domains of language into langage, langue and parole, and restricts the concrete object, or in some way language principles, to the langue. Farabi has explored linguistic reflections in the tradition of Islamic philosophy in a close relation with Saussure. He begins his linguistic studies with a fresh and new reading of the associations between language and logic. By arguing that speech (notgh) and logic (mantegh) are derived from the same root, he traces back the origin of logic to language. In the idea of Farabi, speech is the fundamental and general aspect of language. He summarized three realms of language into rational soul (Nafse Nateghe), inner word and outer word, where the inner word is home to linguistic elements. Irrespective of this issue, in semiotics, the relationship between the signifier and the signified is arbitrary in a way that is comparable to that of speech and logic. The present paper, by delving into three domain of language proposed by Saussure, seeks to exhibit that this structuralist conception is not new. For centuries, in the tradition of Islamic philosophy, Farabi has elaborated on such reflections. Farabi's notion of dividing linguistic signs into two parts of speech and logic and the tripartite division of language offers a new conception of linguistics, which marks the beginning of a new trend of studies in Islamic linguistics.
التربية (الأزهر): مجلة علمية محکمة للبحوث التربوية والنفسية والاجتماعية)
The current study was carried out to investigate the effect of a proposed unit based on the integrated approach between the curriculums of contemporary jurisprudence issues and jurisprudence rules on developing deductive thinking skills among al-Azhar students at the faculty of sharia, Al-Azhar University. Participants of the study comprised (30) male 4 th year students at the Faculty of Sharia, at Al-Azhar University. The researcher utilized the descriptive analytical approach and the experimental method were used to achieve the aim of the research. To achieve this; A list of contemporary jurisprudence issues and jurisprudence rules was designed in the light of the integrative approach for 4 th year students at the Faculty of Sharia, at Al-Azhar University. It included (7) main areas, (27) jurisprudence rules, (72) contemporary jurisprudence issues. It was clear from the results of the analysis that the curriculums of jurisprudence rules and contemporary jurisprudence issues don't include aims that were designed in the light of the integrative approach, so as to develop learners' abilities and their mental processes to link, understand, devise, deduce and extrapolate integrated religious knowledge, and infer the decisions of contemporary jurisprudence issues through jurisprudence rules. Considering the designed instrument, and the results of the content analysis; The guidelines of the proposed unit was built. To investigate the effectiveness of the proposed unit in developing deductive thinking skills, the unit (Contemporary Financial Transactions Issues) was selected for fourth-year students of the Islamic Sharia Department. Results revealed that there was a statistically significant difference between the mean scores of the experimental group students on the deductive thinking skills in the pre-posttest favouring the postadministration, which confirms the effect of the proposed curriculum on developing deductive thinking skills.
بررسی و تحلیل دو تراژدی سهراب و فرود بر پایۀ نظریۀ «میتوس تراژدی» فرای
2014
نرترپ فرای از منتقدان ادبی اسطورهگراست که به ادبیات به دید صور نوعی مینگرد. فرای در کتاب تحلیل نقد در تبیین نظریۀ «میتوس تراژدی»، به بررسی صور نوعی، ساختار، شخصیتها و مراحل تراژدی میپردازد. در شاهنامه، دو داستان سهراب و فرود از بنمایههای قوی تراژیک برخوردارند. با توجه به مسائلی از قبیل صور نوعی، ساختار، شخصیتها و مراحل تراژیک این دو اثر، میتوان آنها را در کنار بزرگترین تراژدیهای جهان بهگونهای بررسی و تحلیل کرد که قابل تطبیق و بررسی با میتوس تراژدی فرای باشند. عنصر مشترک همۀ این تراژدیها تضاد و تقابل یا کشمکش دو منشأ قدرت برای اثبات خود و دفع دیگری است. این تقابل، ذاتی است و به ساختار و طبیعت تراژدی برمیگردد. سهراب و فرود، قهرمانان اصلی داستان تراژیک خود هستند، اما به دلیل تقابل با قهرمانان و شخصیتهای بزرگی چون رستم، کیخسرو و توس مورد توجه قرار نگرفتهاند.